شب بخیر…
دوست داری بزن گل
بزن عزیزم
میشه بپرسم چندسالتع؟
۳۶چرا؟؟؟
اوکی همینطوری فقط سوال بود
بگو گلم …هر چ دل تنگت میخاد بگو
بگوعزیزم
من دوره دانشگاهم یه دوست خیلی صمیمی داشتم که باهامون همسایه بودن،عین خواهرم بود،پدرش فوت کرده بود ،مادرشم جداشده بودوازدواج کرده بود،اون باپدربزرگ ومادربزرگش زندگی میکرد،ازدواج کرد،من بعضی وقتا که شوهرش خونه نبودمیرفتم پیشش میموندم…
بعدمن ازدواج کردم اومدم یه شهردیگه ،بازدوستم باخانوادم درارتباط بود،یه خواهردیگه دارم ،یه روزفهمیدم دوستم ازشوهرش جداشده وخانواده پدریش راش ندادن ،بابام اینا براش سرکوچه ی خودمون یه خونه کرایه کردن،البته خودش کرایه شومیداد ولی اوناهواشوداشتن
خدا خیرشون بده
دمشون گدم
خببب
آدما عمیق ترین ضربه ها رو از کسی میخورن که بیشترین اعتماد رو بهش دارن
بعد دختره باچندتادختردیگه دوست شده بودوبایه پسری آشنا شده بودن،بابام پول بازنشستگیشوداده بودبه داییم اونم سربابام کلاه گذاشته بود ویه روز یه مقدارپول به مامانم میده میگه شراکتمان باشوهرت تموم شد،مامانم میترسه به بابام بگه پولو قایم میکنه تاسروقت توضیح بده
لایک
بابا یه نفر قلب بده بعد بیام بخونم
تمام کرک و پرم ریخت
بنظرم مادرت زیادی اعتماد کرده بودن نباید خونه رو بدن دست ی غریبه
راست واقعا