امروز رفتم عروسی جاریم بهم میگه بچه ندارین گفتم نه میگه یا خوب شلیک نمیکنید یا شلیک خوب نمیگیره کرکر میخندید
دوباره یه پیرزنه زد به شکمم گفت بچهات کجان لبخند زدم موندم چی بگم میگفت بچه بیار دیر شد اخرش گفت خدا براتون راهی باز کنه انشاءالله بچه دار میشین
ای بابا … یه کلمه میگفتی انشالله هر وقت خدا بخواد و خودم خواستم باردار میشم … مردم به همه چیز کار دارن
مهنا با اون لباسای خوشگلتون رفتی عروسی
کاش یه عکس از لباساتون میدادی خیلی قشنگن
هیچی نگفتم
دادم که یکبار ندیدی؟ اره با همونا رفتم
چقد بیشخصیتن بچه دارشدن ی موضوع شخصیه
منم همینجوری گفتم ولی همون بهتر چیزی نگفتی … انشالله به زودی خبر بارداریتو بدی عزیز دلم
بعد اینهمه مدت خودمو تو خونه حبس کرده بودم خواستم دلم باز شه دل زدم به دریا
من ندیدم
نه ندیدم … هر وقت برات مقدور بود عکس بده
برات مهم نباشه … به این فک کن امروز یه روز خوب بود واست
خداکنه زود بشه دهنشون بسته شه
جاریت چندسالشه مهنا؟
دیگه الان گوشیم خرابه هروقت درست شد میدم
انشالله که میشه … ولی اینو بدون باردارم بشی بازم حرف هست برا گفتن … این جماعت همه جوره حرف دارن
محل نذار به این حرفای خاله زنکی
بچه هم بیاری باز یه چیز دیگه برای گفتن دارن
نمیدونم به شوهرم بگم یانه
اینجاس ک میگن سواد شعور نمیاره
اون موقع خودمو با بچه سرگرم میکنم نشنوم
میخوام محل نزارم ولی نمیشه