به نام خدا
خودم اصلا اعتماد ندارم
چون یکی از نزدیکانم انقد به شوهرش اعتماد کرد که آخرش فهمید شوهرش بهش خیانت کرده و رفته یه زن بزرگتر از خودشو صیغه کرده
از اون موقع تو ظاهر به شوهرم میگم که بهش اعتماد دارم اما در باطن همیشه یه شک های کوچولو به کاراش میکنم
چرا مگه کار خطایی میکنه که بهش اعتماد کامل نداری
نه کار خطایی که بکنه دیگه منو نمیبینه.
منظورم اینه همسرم ادم خوبیه اما اگه کسی بیاد بهم بگه شوهرتو دیدم با فلانی نمیگم من نمیگم نه شوهر من پیامبره و من صد در صد بهش اعتماد دارم. ته دلم بهش یه شکی میبرم
آره خب همه بعضی موقع ته دلشون به شوهرشون شک میکنن خب انسان ممکنه خطا کنه .
به نظرم اعتماد صد در صد اشتباه محضه
زیاد اینجور نباش آدم فکر میکنه زندگیش رو هواست
به نظر من نباید واسه مرد مادر بود. همین که همسر خوبی باشی کافیه
بله همینطوره اینجوری به همسر توجهی نمیکنه وفکر میکنه تو همه حال هواشو داری
اگه فک میکردم زندگیم رو هواست هیچ وقت باردار نمیشدم.
چون همسرم بچه نمیخواست به اصرار من راضی شد.
منظورم چیز دیگه ای بود شما اینطور برداشت کردین
حرفتون متینه
اعتماد لازمه زندگی موفقه،فعلا که نتیجه اعتماد به همسرم خوب بوده تا خدا چی بخواد
شما تازه عروسی. امیدوارم تا آخرش خوشبخت باشی
اما بذار چند سال بگذره از عشقولی بازیاتون دست بکشین بعدا دوباره بیا نظر بده
آزاده جان شاید تازه عروس باشم ولي مطمئن باش به خاطره سنم تجربه ام از شما یه خرده بیشتر گلم
اعتماد کردن با الکی خوش بین بودن فرق داره گلم
صد البته. اما زندگی سال اولش همش عشقولی بازیه
عزیزم من تو عقد کلی سختي کشیدم برا همین میگم نتیجه اشو دارم میبینم شاید چون سنمون بالا بود قدر همو بهتر ميدونيم اتفاقا اوایل بیشتر بحث ودعوا میکردیم تا الان عشقول بازي گلم مال شما جوون خوشگلاست
دوره نامزدی جدایی از بقیه دوره های زندگیه،
زندگی بدون دعوا نمیشه که. اونی که میگه ما اصلا دعوا نمیکنیم دروغ میگه. بلاخره اختلاف نظر وجود داره
سختی من سر اين بود که شوهرم حساسیت نشون میداد به قول خودش بیشتر از من تو اجتماع بوده!میگفت من بزرگتر از توام بهتر میدونم واقعا اذیت شدم تا الان شناخت پیدا کرده و البته اعتماد
چند سال اختلاف سنی دارید؟ مردا همشون همینن. چون دوست دارن هوای خانومشونو داشته باشن اولش حساسیت نشون میدن. بعد تو طول زندگی اعتماد به وجود میاد.
چهار سال،گل گفتی همش خودشونو عقل کل میگیرن